مشخصات پایان نامه

بازگشت به صفحه جستجو

موضوع :
از خود بیگانگی از دیدگاه شهید مطهری و فویرباخ
نگارنده :
حسن اسماعیل پور نیازی
گرایش :
کلام
سطح :
کارشناسی ارشد
استاد راهنما :
یارعلی کردفیروزجایی
استاد مشاور :
عبدالحسین خسروپناه
داور 1 :
داور 2 :
محل تحصیل :
موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی
تاریخ دفاع :
1389
محل نگهداری :
موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی
چکیده :
واژگان کلیدی :" خدا " ، " انسان " ، " دین " ، " از خود بیگانگی " ، " خود واقعی " ، " حقیقت انسان " ، " ناخود " . شهید مطهری برجسته‌ترین فیلسوف در تبیین مبتنی بر عقل و فطرت " از خود بیگانگی " است . و فویرباخ اولین اندیشمند غربی است که این مسأله را با دین و خدا مرتبط دانسته است . بر اساس اندیشه‌های شهید مطهری ، مبانی محکم فلسفی - عرفانی حکمت متعالیه ؛ یعنی اصالت و بساطت و تشکیک وجود و اصل مهم عین ربط بودن انسان به خدا ، مبین حقیقت انسان‌اند . از نظر ایشان خود واقعی انسان به خدا بر می‌گردد و بیگانگی وی در موقعیت دوری از خدا و حقیقت خویش اتفاق می‌افتد . باعنایت به این اصول ، حقیقت انسان به لحاظ تکوینی ، یک حقیقت " ازاویی " و" به سوی اویی " است . انسان در مقام بهره‌گیری از موهبت اختیار چنانکه می‌تواند مسیر همسو با تکوین را طی کند و در مقیاس ارزشی به خدا نزدیک شود ؛ نیز می‌تواند از این واقعیت خویش دور شود و خود را به موقعیت‌های موقت و فانی آلوده نماید و از خدا که تکوینا تجلی و آیت اوست . دور گردد . " از خود بیگانگی " حاکی از این تعامل مختارانه نامتعادل انسان با خود است . " از خود بیگانگی " معلول عواملی چون خدا فراموشی و غفلت ، ضعف در شناخت ، دلبستگی‌های تحمیلی و فراوانی اشتغالات است ، و دارای پی آمدهایی از قبیل : حقارت و شخصیت باختگی ، اطاعت از طاغوت ، سهولت در ارتکاب گناهان ، اعراض از یاد خدا ، عدم احساس مسئولیت و زندگی همراه با اضطراب و فشار می‌باشد . راه رهایی از آن بازگشت به فطرت و اصل خویش از طریق ذکر و فکر و عبادت است . اما در غرب ، اصطلاح الیناسیون (Alianation‎) که واژه‌ای فرانسوی و انگلیسی است ، توسط هگل وارد فلسفه شد و فویرباخ آن را در معنای مرتبط با انسان و خدا بکار گرفت . او معتقد بود که ؛ ایده خدا محصول فرافکنی خود آگاهی انسان است . انسان دارای ویژگی‌های سه گانه معرفت و محبت و اراده است و همه‌گونه کمالات را می‌خواهد ولی چون نمی‌تواند به آن‌ها دست بیابد آن‌ها را که در درون خود او هستند برای موجودی تخیلی محقق می‌سازد و خود را نیز در برابر آن همچون عبد می‌پندارد و کرنش می‌کند . بنا بر این ، دین و خدا حاصل " از خود بیگانگی " انسان است . راه غلبه بر این آفت آن است که موجودی مباین را مافوق انسان فرض نکنیم ؛ بلکه انسان را خدای انسان بدانیم و از دین الهیاتی که بر خدا و آخرت و حب به خدا و تسلیم و رضا و تفویض سخن می‌گوید ، بگذریم و به دین انسانی پناهنده شویم . اما با عنایت به اندیشه‌های شهید مطهری ، این نظریه اولا : شدیدا متأثر از تلقی سطحی و ناصواب از مفهوم خدا ، برگرفته از جو حاکم مسیحی ، بدور از تعمق عقلانی در باب خداشناسی است . ثانیا : فاقد دلیل بوده و تنها حاکی از یک تحلیل استحسانی در منشأیابی اعتقاد به خدا است ، در حالی که اعتبار یک گزاره صرفا بر مبنای منشأها یا انگیزه‌های روانی نه اثبات می‌شود و نه ابطال . ثالثا : بر مبنای یک پیش فرض ثابت نشده ، بلکه مردود ( یعنی بشری بودن دین ) بنا شده است . و ثالثا به لحاظ اجتماعی و جامعه شناسانه موجب تخریب اخلاق و انسانیت خواهد شد . و رابعا از عدم انسجام درونی بر اساس مبانی صاحب نظریه رنج می‌برد و خامسا ارکان نظریه وی یعنی تباین میان خدا و انسان و انکار بی برهان و تفسیر حقیقت سوز از صفات انسان ساز اخلاقی ( صبر و رضا و تسلیم و تفویض و حب خدا) ، بالخصوص مبتلا به اشکالاتی می‌باشند .
توضیحات :
تاریخ ثبت :
1392/10/8
نام تنظیم کننده :
کد مقاله :
1453

بازگشت به صفحه جستجو